محل تبلیغات شما
من خود جهنم بودم . می خواستم تو را بیاورم پیش خودم تا بهشت باشم.تا توی بهشت باشم . حق من نبود که آتش از پوستم بیرون بجهد . تو لیاقت بهشت بودن را  نداشتی . گمراه بودم  . تو سربراه ترین آدمی بودی که می شناختم . عزیز بودی . منفور بودم .

می خواستم برای یک روز هم که شده جایمان عوض شود . من بیایم توی بهشت تو . تو جهنم باشی . می سوختم هرروز و هرروز و تو شیرین و خنک سایه می انداختی .مبهوت بودم از کار جهان . از بودن های متفاوت مان . از سکوتی که بودی ، از هیاهویی که من بودم . عادلانه نبود هیچ چیز عادلانه نبود نه رنجی که من می کشیدم نه شعفی که تو داشتی .

من خود جهنم بودم . با آن همه غضب ، آن همه خشم که چشم هایم را گرفته بود . من س بودم  و تو در هربار چرخشت به دور زمین برایم دست تکان می دادی . من پرومتئوس بودم . درد تمامی نداشت . من تمامی نداشتم .

تو توی بهشت بودی . من حسرت آب داشتم . تو توی چشمه بودی .

هزار سال طول کشید .  

 

دست از سقوط بردار

The stories we teLLداستان هایی که ما تعریف می کنیم ..1

تو توی بهشت بودی ..

تو ,بهشت ,بودی ,توی ,جهنم ,  ,توی بهشت ,تو توی ,هرروز و ,بهشت باشم ,که من

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پزشک خانواده